ما چقدر خوشبختیم !
از منطقه زلزله زده اهر گزارش میدهم :
اگر از حال هموطنان آذری می پرسید بسیار بسیار خوب هستند و اگر ملالی در دلشان هست از دوری عزیزانشان میباشد . از برکت کمک های مالی و نقدی و جانی و جنسی چنان غرق در وفور نعمت هستند که شب و روز بیدار می مانند و نمیتوانند بخوابند تا با دعاهای بیشتر بتوانند ریشتر زمین لرزه را بالا ببرند و در آغوش گرم حامیان خودشان دیری تن آسایی کنند . همه در چادرهای یکدست سفید چون کفن مردگانشان که ست خوبی برای جامعه تازه است اسکان یافته اند و بچه ها ، دیگر در غم از دست رفتن گوسفندها و بزغاله هاو گاوها و مرغ و ماکیان دلتنگی نمی کنند و با گرگ هایی که از فرط خوردن گوشت زیادی فربه گشته اند در چاله چوله های شهر که محل خوبی برای قایم باشک بازی ست بازی می کنند . گاهی هم از بچه ها خبری نمیشود که به درک ! از بین آمار رفتگان ، این که به تعداد انگشت دست هم نمی رسد . زن ها با مردها در چادرهای مدل ردیفی چنان تنگ و تنگ در بغل هم چپیده اند که دادگاه خانواده با مشاورانش بیکار شده و به زمین و زمان لعنت می فرستند . بوی اسپند دنیا را برداشته و همه ماسکی به دهان دارند تا بیشتر از این به چشم حسودان نیایند . حمام های سرپایی و مستراح های اوپن در همه چادرهای مجهز چنان جالب و دیدنی است که هیچکس دلش نمی آید از دستشویی خارج و در شهر میان گل ها گشتی بزند . به جای آب همه شیر میخورند و از درختان بدمزه و آفت زده قبلی ، غذاهای حاضری می چینند و زنها از پختن غذاهای محلی فارغ شده و پیتزا و لازانیا به دهان مقابل دوربین خبرگزاری ها ژست گرفته به همه دنیا پز می دهند . در این حال که همه میلرزند اهالی میگویند برای رفع چربی اضافه شکم و باسن هم ویبره ی طبیعی خوبی هست . هیچکس تشنه نیست و هیچکس گرسنه هم نیست . میگویند کاش این لرزه چندسال قبل می آمد . دایم درحال شکرگزاری هستند که چنین امتحان خوبی پس میدهند و آنها در بهشتی سیر می کنند که در خواب هم نمی دیدند . البته گاهی ، فقط گاهی که از خوردن و آشامیدن فارغ میشوند تا آروغی بزنند دوری عزیزان به ملالشان دامن می زند . مسئولان به آنجا اصلا قدم نمی گذارند چون میگویند : ما فقط به جاهایی سرکشی می کنیم که دچار محرومیت شدید هستند و قدم گذاشتن به جاهایی غیر از آن معصیت می آورد .
به جای پرنده های جیغ جیغو ، بالگردها ، آسمان آنجا را روی سرشان برداشته اند و دم به دم باران خوشبختی است که بر سرو روی اهالی چادرنشین میبارد . تنها محرم محمدی است که در میان این همه خوشبختی ، عقلش زایل شده و در کوچه های آباد و زیبا که بنظرش خرابه جلوه میکند تنها و سردر گریبان نوحه میخواند .......... طبق آخرین گزارش او را با بالگرد به بیمارستان صحرایی زیبایی منتقل کردند تا با غمخوانی هایش حوصله مردم خوشبخت را نبرد .
این بود گزارش من از شهر زلزله زده اهر .
تا گزارشی دیگر و خبرهای جدید از ورزقان و هریس و دیگر جاهای دیدنی آذر بایجان عزیزمان ، خدانگهدارتان .